وظايف امت در برابر امام



پیرو کلام امیرعوالم خلقت اعرف الحق تعرف اهله

وظايف امت در برابر امام

وظايف امت در برابر امام

چکیده

در مقاله پیش رو دلایل نقلی مهم ترین وظایفی که در برابر معصومین علیهم السلام باید رعایت گردد، به شیوه برهانی بررسی می شود؛ وظایفی مانند: معرفت، اطاعت، تسلیم، شکر، دوستی با دوستان و دشمنی با دشمنان امام، نصرت، احیای امامت اهل بیت علیهم السلام ، دعا و انتظار ظهور. معرفت امام شرط حصول ایمان، اعتقاد و عمل است. و این معرفت را می توان مقدمه ای واجب برای شناخت خداوند و رسول، حکمت خلقت، اساس اسلام و حصول به عبودیت خداوند دانست.

اطاعت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم همان اطاعت خداست و اطاعت امام به اطاعت خداوند متصل است. ولایت تکوینی و تشریعی امام از مصادیق اطاعت می باشند. ایمان واقعی با تسلیم نسبت به امام تعریف می شود و عدم تسلیم مساوی با شرک است و یکی از آثار تسلیم، بیعت با امام است. نصرت امام در یاری دین خداست که ثمره آن غلبه ناپذیری شخص یاری کننده است. کسی که امر امامت اهل بیت علیهم السلام را زنده کند و یا زنده نگه دارد، مشمول رحمت بی پایان الهی خواهد شد. دعا برای حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به مقتضای کلام خداوند، موجب استجابت بهتر دعاست. انتظار فرج امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف براى مؤمنان با سازندگى و نیل به كمال همراه است؛
کلید واژه ها: وظایف امت؛ معرفت امام؛ اطاعت امام؛ دعا؛ انتظار فرج
مقدمه :
نوشته حاضر در واقع تقریر بازنویسی شده مباحث حضرت آیه الله میلانی با موضوع «وظایف امت» است که به صورت مقاله ای گزارشی به خوانندگان محترم ارائه می شود. قالب نوشتار از تحلیل و استدلال محض فراتر رفته و متناسب با موضوع ـ که نیازمند استقصای روایی است ـ به سمت قالب گزارشی متمایل شده است.
این نوشتار در صدد احصای تمامی وظایف امت نسبت به امام نیست و تنها به موضوعات مهم پرداخته است. البته با مراجعه به کتاب هایی مانند: تکالیف الأنام فی غیبه  الإمام نوشته صدرالاسلام علی اکبر همدانی، صحیفه  الهادیه  و التحفه  المهدیه  نوشته ابراهیم بن محسن کاشانی، وظیفه  الأنام فی زمن غیبه  الإمام و مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم نوشته میرزا محمدتقی موسوی اصفهانی، می توان با فهرستی از وظایف امت آشنا شد و فتح بابی خواهد بود برای پژوهشگران محترم برای نگاه تحلیلی تر و مفصل تر در این بحث.
وظایف امت در برابر امام :
همه فرق اسلامی بر وجود امام در هر زمان، اجماع دارند. وقتی امامت امام معلوم شد، قهراً غیر او مأموم اند؛ چون همه امت نمی توانند امام باشند. امامت از مفاهیم اضافی است؛ لذا امامِ بلا مأموم و مأمومِ بلا امام، معنایی ندارد. امام در برابر امت و امت در برابر امام، وظایفی دارند. وظیفه ما در برابر امام از مسائل مورد ابتلاست که در دنیا و قیامت از آن سؤال خواهد شد.
برای شناخت وظایفمان نسبت به امام، باید به دلیل امامت امام، منزلت امام نزد خداوند و حقوق امام1 معرفت یابیم. بحث درباره ادله امامت (آیات و روایات دال بر امامت) و مقامات و منازل امام ـ که در سه عنوان عصمت، علم و ولایت خلاصه می شود ـ ، از گنجایش و موضوع این مقاله خارج است. لذا فقط به وظایف امت می پردازیم.
با بررسی قرآن و روایات می یابیم که وظیفه امام در برابر خدا و امت در «هدایت امت» خلاصه می شود؛ اما وظایف امت (مأموم) در مقابل امام بسیار است که در اینجا برخی از آنان را مطرح می کنیم.
1ـ معرفت نسبت به امام
معرفت نسبت به امام مهم ترین وظیفه مأموم نسبت به امام است. معرفت امام با علم به امام، فرق دارد؛ چون در مقابل علم، جهل است ولی در مقابل معرفت، انکار است. معادل فارسی علم، دانش است و معادل فارسی معرفت، شناخت. پس معرفت اخص از علم است.
مرتبه معرفت از علم بالاتر است؛ چون معرفت در جایی است که تأمل و تدبر در آنجا وجود دارد؛ ولی علم، حضور صورت شیء نزد ذهن است؛ لذا نسبت به خداوند می گوییم «علِمَ اللهُ» و نمی توان گفت «عَرفَ اللهُ"؛ اما نسبت به انسان می گوییم: »عرَفتُ اللهَ» و نمی گوییم: «علِمتُ اللهَ»؛ چون رسیدن به خداوند، نیاز به تأمل و تفکر دارد.2
واضح است که تأکید فراوان روایات و کلمات علمای بزرگ ما بر معرفت خداوند، پیامبر و امام، به اندازه توان و استعداد انسان مکلف است؛ لذا مطلب حقی که در قرآن و روایات آمده، اما غیر قابل تحمل است را نمی توان برای همه گفت؛ اما اگر مطلبی را نتوانستیم تحمل کنیم، نباید انکارش کنیم. تکالیف معرفتی را همانند تکالیف عملی نباید انکار کرد؛ مثل ایستاده نماز خواندن که اگر کسی قدرت ایستادن نداشت، باید نشسته بخواند؛ اما نباید ایستاده بودن را انکار کند.
اثر معرفت امام :
وقتی معرفت حاصل شد، ایمان و اعتقاد و پس از آن اطاعت و عمل را به دنبال دارد. معرفت به امام هرچه بیش تر و بهتر باشد، به امام نزدیک تر می شویم و هدایتگری امام نیز افزون خواهد شد؛ چون امام واسطه هدایت و قرب بندگان به خداوند است.
ادله وجوب معرفت امام :
وظیفه امام در برابر خلق، هدایت آنان به سوی خداوند است؛3 پس برای معرفت به خدا و اطاعت از او، باید هادی خود را بشناسیم تا بتوانیم به خداوند متعال برسیم؛ لذا عدم شناخت امام مساوی با عدم شناخت خدا و رسول خداست.
شناخت امام سبب شناخت خداوند و رسول صلی الله علیه وآله وسلم است.
زراره از امام باقر علیه السلام سؤال می کند: به من خبر بده كه آیا شناختن امام از شما بر همه خلق واجب است؟ فرمود:
«به راستى خداى عزّ وجلّ محمد صلی الله علیه وآله وسلم را به سوی همه مردم رسول فرستاده و او حجت خداست بر همه خلق روى زمین؛ پس هركه ایمان به خدا و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم دارد، و پیروى از او كند و او را تصدیق نماید، معرفت امام از ما هم بر او واجب است، و هر كه ایمان به خدا و رسولش ندارد و پیرو او نیست و او را باور ندارد و حق خدا و پیغمبر را نشناسد، چطور معرفت امام بر او واجب باشد با اینكه او ایمان به خدا و رسول او ندارد، و حق آن ها را نمى‏شناسد».4
حکمت خلقت :
با توجه به تفسیر آیه شریفه (وما خلقت الجنّ و الإنس إلاّ لیعبدون) 5 واضح است که عبادت بدون معرفت، ممکن نیست؛ پس حکمت خلقت، معرفت و سپس عبادت است.
سیدالشهدا علیه السلام معرفت خداوند را همان معرفت امام معرفی می کند و می فرماید:
«خدای متعال بندگانش را نیافریده مگر براى آنكه او را بشناسند و هنگامى كه او را شناختند عبادتش مى‏كنند و زمانى كه او را عبادت كردند از پرستش غیر او بى‏نیاز مى‏گردند.
از حضرت سؤال شد که معرفت و شناخت خدا چیست؟ فرمود:
«آن است كه اهل هر عصر و زمان، امامى را كه اطاعتش بر آن ها واجب است، بشناسند».6
برای رسیدن به مقصد باید به علائم مسیر توجه کنیم والا به مقصد نمی رسیم. هنگامی که این علائم را می بینیم، آرامش می یابیم که راه را درست آمده ایم. از امام اطاعت می کنیم، چون او ما را به سوی خدا هدایت می کند.7
پس لازمه معرفت خداوند، شناخت امام است؛ همان طور که که امام صادق علیه السلام فرمود:
«... بنا عرف الله و بنا عبد الله، نحن الأدلاّء على الله و لولانا ما عبد الله»؛8
«به وسیله ما خدا شناخته شد و به وسیله ما خدا پرستیده شد.9 ما خوانندگان به سوى راه او هستیم و اگر ما نبودیم خداوند پرستیده نمی شد».
رکن معرفت :
امام باقر علیه السلام یکی از ارکان معرفت خداوند را شناخت ائمه علیهم السلام و پذیرفتن و اقتدا به ایشان می داند و در پاسخ به سؤالی درباره معرفت خداوند می فرماید:
«تصدیق خداى عزّ وجلّ و تصدیق رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و پذیرفتن ولایت على علیه السلام و پیروى از او و از امامان برحق و بیزارى جستن به خدا از دشمن آن هاست؛ خداى عزّ وجلّ این گونه شناخته مى‏شود.10
اساس اسلام و مسلمان بودن، با معرفت امام است. این حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم که فرمود: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه»11 نشان می دهد که امامت از اصول دین است؛ زیرا انسان در صورت عدم شناخت امام، بی دین از دنیا می رود. به دلیل همین اهمیت بود که عبدالله بن عمر ـ با استناد به این حدیث ـ شبانه با حجاج (والی عبدالملک بن مروان) بیعت کرد.
از امام صادق علیه السلام درباره معنى قول رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم كه فرمود: «هركه بمیرد و امام و پیشوایى نداشته باشد، مردنش مردن جاهلیت است»، سؤال شد؛ حضرت فرمود: «مردن به گمراهى است».
سپس پرسیده شد: امروز هم هركه بمیرد و تحت سرپرستى امام نباشد، به مرگ جاهلی مرده است؟ حضرت فرمود: «آرى».12
پس صرف عدم معرفت امام باعث مرگ در کفر می شود؛ چه رسد به انکار امام.13
معرفت امام و تأثیر آن در عبادت خداوند :
معرفت امام در عبادت و اطاعت خدا نقش دارد. در عالم اسلام، چیزی جز معرفت خدا و عبادت خدا نداریم و هدف از خلقت نیز همین بوده است. با توجه به فرموده امام صادق علیه السلام که شناخت امام در عبودیت خدا تأثیر دارد (بنا عُبِدَ الله)14 پس کیفیت معرفت و عبادت باری ـ تعالی و انجام واجبات و ترک محرمات و وظایفی که موجب تقرب به خداوند هستند، فقط با شناخت اهل بیت علیهم السلام ممکن است و راه دیگری ندارد.
معرفت امام، تنها راه عبادت خداوند متعال است؛ خداوند متعال، دین و عبادتی را قبول دارد که منشأ آن، حجتِ معرفی شده از جانب خودش باشد. امام صادق علیه السلام می فرماید:
«هركه براى خدا بدون ‏شنیدن و اخذ دستور مذهبى از امام برحق و راست‏ گفتار،15 دیندارى كرده باشد، خدا داغ رنج و مشقت بر پیشانى او زند (سرگردانى را به او بچسباند) و هركه مدعى شنیدن احكام باشد، جز از بابى كه خدا باز كرده است، مشرك است...».16
در مقابل اگر مخلوقات به فرمان پیشوای غیر الهی گردن نهند، خداوند متعال ایشان را عذاب می کند؛ چنانکه امام باقر علیه السلام فرمود: خدای تبارك و تعالى می فرماید:
«محققاً من عذاب كنم هر فردى را در اسلام كه گردن نهد به ولایت و حكومت هر پیشواى جائر و خلاف كار و ستمكارى كه از طرف خدا نیست؛ اگرچه رعیت در كردار خودش نیكوكار و با تقوى باشد. و محققاً بگذرم از هر رعیتى كه در عالم مسلمانى گردن نهد به ولایت و حكومت امام عادل منصوب از طرف خدا؛ اگر چه خود آن فرد، نسبت به خودش ستمكار و بدكردار باشد».17
امام صادق علیه السلام به نقل از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم درباره جایگاه عبادت می فرماید:
«خدای عز و جل فرمود: بنده با عملى به من نزدیك نشود كه محبوب‏تر باشد نزد من از عمل بدانچه بر او واجب كردم و به راستى كه او با انجام نماز نافله به من تقرّب جوید؛ تا آنجا كه او را دوست دارم و چون او را دوست داشتم، گوش او شوم كه با آن بشنود و چشم او شوم كه با آن ببیند و زبان او شوم كه با آن بگوید و دست او شوم كه با آن بگیرد. اگر مرا بخواند، اجابتش كنم و اگر از من خواهشى كند، به او ببخشم...». 18
ائمه علیهم السلام با عبودیت خداوند متعال به این مقامات رسیده اند؛ همان طور که حضرت زین العابدین علیه السلام فرمود:
«علی علیه السلام بنده‏اى صالح براى خدا و برادر پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله وسلم بود و به این مقام نرسید، مگر به واسطه فرمانبردارى از خدا؛ و پیامبرش و پیامبر نیز به این مقام نرسید، مگر به واسطه فرمانبردارى از خدا».19
2ـ اطاعت مطلقه و تسلیم محض
بعد از معرفت و ایمان به امامت امام، مهم ترین وظیفه امت نسبت به امام، اطاعت مطلقه از اوست.
لغت اطاعت
اطاعت از ریشه «طوع» به معنای انقیاد است.20 اگر شخصی از روی میل، رغبت، ایمان، اعتقاد و بدون چون و چرا، اطاعت کند، می گویند: آن شخص طائعِ فلانی است. اطاعتِ متناسب با مقام امام، همان اطاعت از روی میل و رغبت و مطلقه است؛ یعنی باید در برابر امام برای خودمان هیچ اختیاری نداشته باشیم.
مفهوم اطاعت :
شناخت مقامات و جایگاه امام بدون عمل به دستورات او بی فایده است؛ زیرا معرفت، مقدمه عمل است. اطاعت اهل بیت علیهم السلام ، به معنای اطاعت خداست و هیچ گاه اهل بیت علیهم السلام دعوت به اطاعت از خودشان نکرده -اند؛ بلکه می فرمایند: خداوند ما را نصب کرده تا شما را به خداوند برسانیم؛ پس کلام ما را بپذیرید تا به خداوند برسید.21 خداوند می فرماید: (مَنْ‏ یطِعِ‏ الرَّسُولَ فَقَدْ أطاعَ الله).22‏ در روایات هم می خوانیم: «ائمه علیهم السلام نیز همان اطاعت مطلقه مختص به رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم را که شامل اطاعت تکوینی و تشریعی می شود، دارا هستند».23
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم این گونه اتصال اطاعت از امام به خداوند را بیان فرمودند:
«وَ مَنْ‏ أطَاعَ‏ عَلِیاً فَقَدْ أطَاعَنِی وَ مَنْ أطَاعَنِی فَقَدْ أطَاعَ اللهَ و مَنْ عَصَى عَلِیاً فَقَدْ عَصَانِی وَ مَنْ عَصَانِی فَقَدْ عَصَى اللهَ عَزَّ وَجَلَّ».24
مفهوم اطاعت دو مصداق تکوینی و تشریعی دارد؛ اطاعت تکوینیه برای خداوند ذاتی25 و برای پیامبر و اهل بیت علیهم السلام بالعرض است. تمام موجودات نسبت به معصومین علیهم السلام اطاعت مطلق دارند. در حیوانات و جمادات که از خود اختیاری ندارند فقط ولایت تکوینیه جاری است؛ یعنی به طور کامل در اختیار امام هستند و او به هر صورت که صلاح بداند در آنان تصرف می کند؛ مانند تسبیح گویی سنگریزه در دست پیامبر، حرکت درخت با فرمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و سخن گفتن سنگ با حضرت امیر علیه السلام در زیر چشمه آب.26 اما در انسان به دلیل وجود اراده، علاوه بر ولایت تکوینیه که باید در اختیار معصوم باشیم، ولایت تشریعیه نیز هست؛ یعنی در افعال و اوامر و نواهی باید از امام اطاعت کنیم.
صفت طوع یعنی مانند یک قطعه موم در دست؛ لذا در رأس همه واجبات این است که تکویناً و تشریعاً در برابر فرمایش امام، اطاعت کنیم. مطاع بودن در آیه شریفه (وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏ طَوْعاً وَ كَرْهاً)27 اختصاص به خداوند و مقام ربوبی ایشان دارد؛ ولی طبق ضوابطی مانند معصوم بودن، به هرکه بخواهد عنایت می کند. البته اهل عصمت نیز «لایشاؤون الا أن یشاء الله»؛ یعنی اراده آنان غیر از اراده خداوند نیست.
چنانکه گفته شد، راه کسب این مقامات جز با عبودیت ممکن نیست؛28 همان طور که امام صادق علیه السلام می -فرماید: «هرکس نسبت به خداوند خائف و خاشع باشد، همه چیز در برابر او خائف و خاشع می شود».29
اطاعت؛ بهترین مایه تقرب الهی
بدیهی است هر عبدی که اطاعت بهتر و بیشتری داشته باشد، نزد مولایش مقرب تر است. محمد بن فضیل می گوید: از امام علیه السلام پرسیدم بهترین چیزى كه به وسیله آن بنده‏ها به خداى عز و جل تقرب می جویند کدام است؟ فرمود:
«بهترین چیزى كه بنده‏ها به وسیله آن به خدای عز و جل تقرب می جویند، طاعت رسول و طاعت اولو الامر است»30
اطاعت امام؛ از حقوق امام و وظائف امت
خداوند متعال، اطاعت ائمه علیهم السلام را واجب كرده است و مردم در نشناختن ایشان معذور نیستند؛31 لذا اگر با امام بیعت شود در حالیکه خانه نشین باشد، در زندان باشد، غایب باشد و... در همه احوالات اطاعت از او واجب است.32
امام باقر علیه السلام اطاعت امام را این گونه بیان می فرماید:
«كنگره، قله و كلید هر كار و راه ورود در هر چیزى و خشنودى خداى بخشاینده تبارك و تعالى، طاعت امام است از روى معرفت».
سپس فرمود:
«به راستى خدای تبارك و تعالى مى‏فرماید: (هركه اطاعت رسول كند، خدا را اطاعت كرده و هركه رویگردان شود، ما تو را نگهبان وى نفرستاده‏ایم33)». 34
دلیل استدلال امام به آیه ای که درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم می باشد، این است که اولاً در اینجا مانند آیه (ما کنّا معذّبین حتّی نبعث رسولاً)، رسول موضوعیت ندارد؛ بلکه مراد حجت است و حجت گاهی رسول صلی الله علیه وآله وسلم است و گاهی جانشین رسول و امام معصوم. ثانیاً روایات، شاهد هستند بر عدم فرق بین رسول و امام.35 از بررسی روایات معلوم می گردد که اطاعت از امام در تمام ائمه علیهم السلام مساوی است؛ لذا امام باقر علیه السلام می فرماید: «ما ائمه در طاعت مساوی هستیم».36
جایگاه منکر امام :
انکار موقوف است بر معرفت و اراده؛ در روایت منکر را کافر معرفی می کند و عاقبت کفر نیز معلوم است.37 اما کسی که ایمان ندارد و انکار هم نمی کند (جاهل قاصر)، در حکم ضالّ و گمراه است و عاقبت گمراه به اراده خداوند معلوم می شود. در روایات ائمه علیهم السلام منکر و مبغض، کافر دانسته شده اند؛38 زیرا انکار امامت اهل بیت علیهم السلام از روی بغض است.
بررسی مفهوم تسلیم :
تسلیم همان اطاعت و انقیاد است. مقام تسلیم یعنی اگر در زمان قحطی، برای زنده ماندن، نوشیدن یک جرعه آب لازم باشد، ولی پیامبر بفرماید که نخور و یا آب را به دیگری بده، بدون چون و چرا آن را تحویل بدهی؛ همان طور که حنظله در شب زفاف، بلافاصله پس از شنیدن دستور پیامبر اکرم برای رفتن به جهاد، بدون تأمل و با حال جنابت به جهاد رفت که پس از شهادت، «غسیل الملائکه» نامیده شد. پس باید در راه معصوم، از مال، مقام، قدرت، جان و تمام لذت ها و خواسته های نفسانی بگذریم.
آیات و روایات تسلیم :
خداوند متعال می فرماید:
(فَلا وَ رَبِّكَ‏ لا یؤْمِنُونَ‏ حَتَّى یحَكِّمُوكَ‏ فِیما شَجَرَ بَینَهُمْ‏ ثُمَّ لا یجِدُوا فِی أنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَیتَ‏ وَ یسَلِّمُوا تَسْلِیما)؛39 خداوند قسم می خورد که ایمان با تسلیم محض حاصل می شود؛ یعنی ایمان نمی آورند مگر اینکه در نزاع و اختلاف، پیامبر را حَکَم قرار داده و در باطن خود نسبت به حُکم و قضاوت شما، اعتراضی نداشته باشند.
امام باقر علیه السلام اولین تکلیف را معرفت امام و سپس تسلیم محض بودن نسبت به دستورات ائمه علیهم السلام و رجوع به ایشان در اختلافات بیان می کند.40 ایمان واقعی با تسلیم است و عدم تسلیم مساوی با شرک است؛ چنانکه اگر کسی بگوید خدا را قبول دارم و دستوراتش را انجام دهد، ولی در برابر نظر پیامبر و ائمه علیهم السلام ، حتی در دل خودش، جبهه گیری کند و مثلاً بگوید: چرا خداوند یا معصومین علیهم السلام این کار را انجام دادند و آن کار را انجام ندادند، مؤمن نیست.
امام صادق علیه السلام اهمیت تسلیم را این گونه بیان می فرماید:
«اگر مردمى خداى یگانه و بى‏شریك را بپرستند و نماز را برپا دارند و زكات را بپردازند و به حجّ خانه كعبه روند و ماه رمضان را روزه دارند و سپس درباره چیزى كه خدا یا رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم انجام دهند، بگویند خوب بود خلاف آن را انجام می دادند، یا این را در دل خود بگذرانند، به واسطه آن مشرك گردند. [و سپس این آیه را خواند:] (نه؛ سوگند به پروردگارت ایمان ندارند تا تو را درباره آنچه در آن ستیزه دارند حَكَم سازند و در دل خود، گرفتگى و نگرانى از آنچه حكم كنى نداشته باشند و به خوبى تسلیم شوند). [و در ادامه فرمود:] بر شما باد به تسلیم».41
با تسلیم، انسان معنویت و تقرب بیشتری می یابد. امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه (هركه حسنه‏اى به دست آرد، در آن برایش حُسنى افزاییم) 42 فرمود: « اقتراف حسنه43 تسلیم شدن به ما و باور به ما و دروغ نشمردن ماست».44
اثر تسلیم :
از آثار تسلیم، بیعت با امام است. باید نسبت به ائمه قبل و امام حاضرc، بیعت داشته باشیم. بیعت یعنی اعلام انقیاد و در خدمت بودن با جان و مال و هستی خویش؛ بیعت همان تسلیم است. در کتب لغت آمده است: «بَایعَ‏ السلطان: إذا تضمّن بذل الطاعه له بما رضخ له، و یقال لذلك: بَیعَه و مُبَایعَه».45 نسبت بین بیعت حقیقی و بیعت ظاهری (دست در دست گذاشتن) عموم و خصوص من وجه است.
3ـ شکر نعمت وجود امام
یکی دیگر از وظایف مأموم، شکر نعمت وجود امام است.46 شکر، مفهومی اضافی و نسبی است که مصداق وسیعی دارد و تشکر از صاحب نعمت در مفهوم شکر، دخیل است. چون شکر همیشه در مقابل نعمت است، باید بین شکر و نعمت تناسب باشد؛ پس شکر فرع نعمت و علم به نعمت است. برای ادای شکر نعمت وجود امام باید دانست که امام برای ما چه آثاری دارد و کیفیت شکر در برابر اصل وجود امام و آثار ایشان (نعم الهی) چگونه است. در اینجا به برخی از مهم ترین آثار وجود امام اشاره می کنیم:
الف) اصل وجود و بقای ما (که بالاترین نعمت است)47 به برکت امام است؛
چنانکه برخی روایات، پیامبر اکرم و ائمه علیهم السلام را علت غائیه خلقت عالم می دانند. ذیل آیه (فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَیهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ)48 در منابع شیعی49 و سنی50 چنین آمده است:
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : «... یا علی لولا نحن ما خلق الله آدم و لا حوا، و لا الجنه و لا النار، و لا السماء و لا الأرض، و ...»؛
از امیرالمؤمنین و امام عصرc نقل شده است: «فإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ النَّاسُ‏ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا». ابن ابی الحدید چون ادیب و لغوی بوده لذا توضیح خوبی داده است و فرمایش امیرالمؤمنین علیه السلام را این گونه تفسیر کرده که ائمه علیهم السلام مملوک خدا هستند و ما سوای خداوند، مملوک ائمه علیهم السلام هستند.51
این کلام امیرالمؤمنین علیه السلام ریشه قرآنی دارد؛ چون وقتی خداوند همه چیز را مسخّر حضرت سلیمان علیه السلام می گرداند، می فرماید: (هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أوْ أمْسِكْ‏ بِغَیرِ حِسابٍ).52 این کلام خداوند به طریق اولی درباره پیامبر و ائمه علیهم السلام وجود دارد.
درباره روایت «لولاك لما خلقت الافلاك ...» نیز باید گفت که بر فرض صحت سند، معنای روایت این چنین است: «غرض از خلقت عالم با وجود پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رخ می دهد و حکمت خلقت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم با وجود حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام کامل می شود. لذا اگر ایشان نبودند، اسلام بر پا نمی شد و اساساً ثبت تاریخ اسلام بدون ذکر نام و رشادت های امیرالمؤمنین علیه السلام بی معناست. غرض از خلقت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم کامل نمی شد، مگر با آمدن امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف چون «یملأ الارض عدلا و قسطا»؛ در حالیکه اگر حضرت زهراB نبودند، ائمه علیهم السلام نیز پدید نمی آمدند؛ چون از نسل ایشان هستند.
ب) بقای وجود و حیات53 ما نیز به برکت امام است.
روایات دال بر این معنا در کتاب شریف کافی (باب «أن الأرض لا تخلو من حجه») جمع آوری شده است.54 کلام امام صادق علیه السلام که فرمود «اگر زمین بى‏امام شود، فرو رود، (اهل خود را در خود كشد و هلاك كند)»؛55 پس « همان لحظه ای که امام نباشد مصادف با از بین رفتن زمین است»56 کاملاً برهانی است؛ زیرا در تمام لحظات و برای تمام انسان ها باید حجت تمام باشد و اگر حجت نباشد ـ مثلاً در صورت نبودن امام ـ انسان در روز قیامت بر خدا احتجاج می کند و از خداوند طلبکار می شود که چون حجتی از تو وجود نداشت، لذا حق عقاب کردن نداری؛ و خداوند در برابر عبد، شکست می خورد؛ حال آنکه این گونه نیست. پس نبودن امام، مساوی با نبودن وجود زمین است.
بنابراین، در دسته دیگری از روایات آمده است که اگر ـ بر فرض ـ در عالم فقط دو نفر باقی ماندند، باید یکی از ایشان امام و حجت خداوند باشد؛ و الا همان اشکال بالا دوباره برمی گردد.57 اگر خداوند بشر را خلق می کرد، اما برای او هادی و معلم نصب نمی کرد و به خاطر عدم اطاعت، او را عقاب می نمود، با عدالت، حکمت و عظمت خداوند متعال منافات داشت.58
ج) ائمه علیهم السلام واسطه فیض برای خلایق هستند.
حضرت امام صادق علیه السلام وساطت در فیض را این گونه بیان می فرماید:
«خداى عزّ وجلّ ما را آفرید و آفرینش ما را نیكو گردانید59 و ما را انگاشت و صورت هاى ما را نیكو ساخت و ما را در میان بندگانش چشم خود گردانید60 و زبان گویاى خود در میان آفریدگانش قرار داد؛61 و دستش كه بر بندگانش به رأفت و رحمت گشوده62 و وجه خود كه از آن رو به سویش می روند و به جنابش می رسند و درهاى معرفت خویش كه بر او دلالت می كنند و خزینه‏دارانش در آسمان و زمینش.
به واسطه ما درختان میوه مى‏آورند و میوه‏ها می رسند و جوی ها روان می شوند و به ما باران از آسمان فرود مى‏آید و گیاه از زمین می روید و به عبادت ما خدا معبود شد و اگر ما نمى ‏بودیم خدا پرستیده نمی شد63 .»64
واسطه فیض بودن ائمه علیهم السلام می تواند به دلیل مالکیت ایشان بر دنیا باشد؛ چنانکه امام باقر علیه السلام به نقل از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
«... خدا آدم علیه السلام را آفرید و دنیا را به او واگذار کرد [هدیه داد] و هرچه از آنِ آدم علیه السلام بوده، از آنِ رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم است و هرچه از آنِ رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم است، از آنِ ائمه آل محمد علیهم السلام است».65
در این عبارت «لام» ملکیت آمده است؛ یعنی تمام دنیا و آنچه ما داریم از ائمه علیهم السلام است و با وجود «اصاله  الحقیقه » نمی توان کلام امام علیه السلام را حمل بر مجاز کرد و اساساً ائمه علیهم السلام در این گونه موارد، مجاز نمی گفتند.
4ـ دوستی با دوستان امام و دشمنی با دشمنانش
در این رابطه تعابیر فراوانی در لسان اهل بیت علیهم السلام آمده اند؛ تعابیری که بر محبت و مودت با دوستان و شیعیان اهل بیت علیهم السلام تأکید می کنند. مثلاً به این نمونه دقت کنید: «انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم»؛66 با توجه به توسعه یافتن ضمیر «کم» در عبارت «سالمکم» باید همچنان که نسبت به اهل بیت علیهم السلام محبت و ارادت داریم و در حزن و سرورشان همراه هستیم، نسبت به دوستان و شیعیان آن ها نیز محبت و یاری داشته باشیم؛ به این معنا که بر ایشان ادخال سرور نماییم؛ زیرا مسرور نمودن مؤمنین، مسرور کردن خداوند متعال، رسولش و ائمه طاهرین علیهم السلام است؛67 یا لااقل شیعیان را اذیت نکنیم و نسبت به مشکلاتشان بی اعتنا نباشیم.
سِلم بودن و در صلح و امنیت با شیعیان بودن، نمودهای متعددی دارد؛ از جمله یاری، ادخال سرور، عدم ایذا و عدم حرب با ایشان.
معیار شناخت چنین افرادی نیز سِلم ایشان با خود اهل بیت علیهم السلام است؛ یعنی کسانی که در سلوک علمی و عملی خود تسلیم و در سلم اهل بیت علیهم السلام هستند، شایسته چنین رفتاری هستند. از سوی دیگر نمی توان نسبت به دشمنان و محاربین ائمه علیهم السلام بی تفاوت بود و یا دوستی داشت؛68 یعنی اگر کسی در حرب با اهل بیت علیهم السلام بود، نمی توان نسبت به او سلم داشت و باید همان رفتاری با او داشته باشیم که او با اهل بیت علیهم السلام دارد. رسول مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم ، دشمنی با امام را دشمنی با خداوند معرفی می کند و خطاب به امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «عَدُوُّكَ‏ عَدُوِّی‏ وَ عَدُوِّی عَدُوُّ اللهِ»؛69
از مطالب یادشده معلوم می شود که سکوت و بی تفاوتی نسبت به دشمنان اهل بیت علیهم السلام کافی نیست؛ پس اگر کسی امیرالمؤمنین و اهل بیت علیهم السلام را دوست داشته باشد، اما نسبت به مخالفان موضع گیری نکند، ولایت ندارد.
از این رو باید توجه کنیم که صِرف حبّ امیرالمؤمنین علیه السلام برای نجات در آخرت کافی نیست و اگر کسی مثلاً بگوید: «من امیرالمؤمنین علیه السلام را دوست دارم، اما از مضمون این حدیث سرپیچی می کنم» یا فاسق است یا کافر؛ بلکه کافر است؛ زیرا اگر کسی به مقتضای این احادیث به تولّی و تبرّی عمل نکند، با دستور رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مخالفت کرده و مرتکب معصیت شده است و تردیدی نیست که معصیت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم ، معصیت خدا و کفر است. اما کسی که اهل ولایت اهل بیت علیهم السلام و برائت از دشمنان است و در عین حال معصیت و گناه می کند، او در احکام عملی فاسق محسوب می شود. از این رو در شب های ماه مبارک رمضان در دعای ابوحمزه می خوانیم:
« إِلَهِی لَمْ أَعْصِكَ حِینَ عَصَیتُكَ وَ أَنَا بِرُبُوبِیتِكَ جَاحِدٌ وَ لَا بِأَمْرِكَ مُسْتَخِفٌّ وَ لَا لِعُقُوبَتِكَ مُتَعَرِّضٌ وَ لَا لِوَعِیدِكَ‏ مُتَهَاوِنٌ‏ لَكِنْ خَطِیئَه عَرَضَتْ وَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی‏ وَ غَلَبَنِی هَوَای وَ أَعَانَتْنِی عَلَیهَا شِقْوَتِی، وغرّنی سترك المرخی علی.»70
خدایا! آنگاه که معصیت کردم نمی خواستم با ربوبیت تو مخالفت کنم و امر تو را سبک بشمارم و نمی خواستم خود را در معرض شکنجه تو قرار دهم... ولی گناهی از من سر زد و نفس مرا به آن وادشت، هوای نفسم بر من چیره شد، شقوت و بدبختی مرا یاری کرد، پرده پوشی تو مرا فریب داد.
خلاصه این که خدایا! من در مقام گردنکشی و طغیان در برابر ربوبیت تو نیستم؛ بلکه گناهی بوده که به جهت غلبه هوای نفس عارض شده است.
چقدر فرق است بین اینکه انسان در اثر غلبه هوای نفس گناه کند و این گناه به اصل ایمان او صدمه نزند و در نتیجه، ایمانش او را به توبه وادار کند؛ یا معصیتی کند که نابودکننده ایمان باشد و موجب کفر گردد که اگر با این حال بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است.
بنا بر آنچه گفته شد، ایمان مرکب از ولایت و برائت است؛ یا ولایت، مشروط به برائت است. ولایت، اطاعت مطلقه می آورد و برائت، عدم پیروی از غیر می آورد. نمی شود انسان بگوید که من نسبت به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و اهل بیت علیهم السلام ولایت دارم و ولایت را به معنای حبّ بگیرد و در عین حال نسبت به دشمنان آنان بی تفاوت باشد یا احیاناً از آن ها نیز دفاع و یا حتی پیروی کند. اساساً ایمان به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و اهل بیت علیهم السلام نظیر توحید خداوند متعال است؛ کلمه توحید یک کلمه است؛ اما مشتمل بر نفی و اثبات است و طبق کلام خداوند کریم، نجات در آخرت حاصل نمی شود، مگر به ایمان به خدا و کفر به طاغوت.
معنای اجمالی و کلّی فرازِ ذکر شده چنین است که می خواهیم به امام علیه السلام عرض کنیم: ما در برابر شخص شما، شئون و امورتان تسلیم هستیم ـ هرچند بعد از این فراز کلمه «تسلیم» نیامده؛ اما مقصود همین است ـ . به تعبیر دیگر، ما سرسپرده شما هستیم و نه فقط به خودتان ایمان داریم، بلکه به تمام آنچه که شما معتقد هستید و ایمان دارید ما نیز اعتقاد و ایمان داریم.71
اما باید با کسی که در صف دشمنان خداوند قرار گرفته است دشمنی کرد. البته این دشمنی نمودهای مختلفی دارد که در روایات به آن ها اشاره شده است؛ یعنی لزوما باید یا قلبی باشد یا زبانی و یا عملی ـ که در مواضع مختلف و بنا به امکان هر کدام، تغییر پیدا می کند ـ لذا رعایت وحدت و تقریب بین مذاهب، جنبه اجتماعی و اخلاقی دارد نه اعتقادی؛ زیرا اثبات شد که در اعتقاد لازم است سِلم و حرب داشته باشیم؛ اما در عمل و جنبه های اجتماعی شکل آن متفاوت است. نباید نسبت به خلفای غاصب و دشمنان و محاربین ائمه علیهم السلام هیچ گونه موضع گیری نداشت و این منافی وحدت نیست. پس «سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم إلی یوم القیامه» نیز جزو وظایف امت است.
5ـ نصرت
اهمیت اعتقاد به یاری امام در روایات و زیارات فراوانی تذکر داده شده است. این فراز زیارت جامعه کبیره که می فرماید: «و نصرتی معده لکم» اشاره به همین مهم دارد؛ یعنی یاری ما برای امام همیشه باید آماده باشد. کلمه «نصره» مصدر است و مصدر مضاف بر عموم دلالت دارد؛ یعنی تمام قدت و نیروی بدنی و مادی من و هر آن چه که در توانم دارم، به خدمت شماست. آری؛ ما باید در برابر ائمه علیهم السلام این طور باشیم، آماده به خدمت؛ نه بی تفاوت.
نصرت ائمه علیهم السلام تقویت راه آن هاست که راه خدا و رسول است. تجلی نصرت خداوند در یاری دین خداست و طبق فرموده خداوند متعال، ثمره نصرت دین خدا این است که مورد نصرت الهی قرار می گیریم72 و کسی که خداوند متعال یاورش باشد، غلبه ناپذیر می گردد.73
نصرت ائمه علیهم السلام بر هر فرد به قدر توان و امکانات واجب است؛ عالم و دانشمند از راه علم و تحقیق، سخنرانی، تدریس و تألیف کتاب، ثروتمند از راه کارهای مالی؛ اگر کسی آبرو و موقعیت اجتماعی دارد برای پیش برد مکتب اهل بیت علیهم السلام خرج کند. خلاصه هرکس به هر نحوی که می تواند باید در مقام نصرت آن بزرگواران باشد؛ به ویژه در جهت تقویت حکومت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در زمان ظهور ایشان.
نصرت امام بر دو گونه است :
الف) نصرت مادی: بذل جان برای حفظ جان امام؛ مانند اینکه در معرکه جنگ از وجود امام دفاع کنیم.74 یا بذل مال در راه نصرت امام؛ مانند کمک مالی برای برطرف شدن گرفتاری شیعیان.75
ب) نصرت معنوی: این نصرت، بالاتر از نصرت مادی است؛ مثل اینکه واسطه نشر معارف ائمه علیهم السلام بشویم؛ چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم هدایت یک نفر را بسیار ارزشمند می دانند.76
6ـ احیای امر اهل بیت علیهم السلام
این وظیفه درواقع، ذیل نصرت امام است؛ اما چون در روایات با تعابیر مختلف آمده، جداگانه به آن می پردازیم. در طول تاریخ هماره خط حق و خط باطل، کنار هم وجود داشته اند. این دو خط همیشه در برابر هم بوده اند و هستند و همواره در هر زمانی کسانی بوده اند که درصدد از بین بردن خدا بوده اند؛ کسانی که رسیدن به اغراض و اهداف دنیوی و مادی خود را فقط با از بین بردن دین می دانند؛ چون دین خدا با اغراض آن ها تعارض دارد و با وجود آن نمی توانند به اغراض و اهدافشان برسند. اما دین اسلام تنها دین مورد پذیرش در نزد خداست 77و شارع آن نیز خود خداست: (آیینی را برای شما تشریع کرده که به نوح توصیه کرده بود ...) 78
و خدای تعالی خود تعهد کرده که این دین محفوظ بماند: (ما قرآن را نازل کردیم؛ و ما به طور قطع نگه دار آن هستیم).79 بنابراین، اصل دین اسلام محفوظ است؛ اما درست مورد عمل قرار نگرفته و هنوز عالم گیر نشده است و این وعده الهی که می فرماید: (لیظهره علی الدّین کلّه...) 80 در زمان حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف تحقّق پیدا می کند.
ائمه اطهار علیهم السلام در هر زمان در مقابل اهل باطل ایستاده اند و خدا آن ها را بعد از حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم برای این جهت نصب کرده است. آن ها دین را حفظ کردند و در نشر آن زحمت ها کشیدند. حفظ دین فقط به این نیست که نگذارند از بین برود؛ بلکه باید نگذارند بازیچه قدرت های باطل گردد یا چیزی بر آن اضافه یا از آن کاسته شود. البته وظیفه اهل ایمان است که در خدمت ائمه علیهم السلام باشند و از هیچ کوششی ـ به قدر توان ـ در جهت پیش برد اهداف آن بزرگواران دریغ نکنند؛ تاریخ بخشی از این کوشش ها را ثبت کرده است.
ائمه علیهم السلام احیای امرشان را به عنوان وظیفه اعلام کرده اند و کسی را که وارد این وادی گردد، مشمول رحمت الهی می دانند.81 ارزش رحمت الهی ـ چنانکه خداوند فرموده است ـ از تمام آنچه اندوخته شده، افزون تر است.82 اگرچه معنای «احیا» زنده کردن و ایجاد نمودن است، اما مراد امام باقر علیه السلام در عبارت «رَحِمَ اللهُ عبدا أَحْیا أَمْرَنَا» نسبت به جوامع غیرشیعی، زنده کردن امامت اهل بیت علیهم السلام و نسبت به جوامع پیرو اهل بیت علیهم السلام زنده نگه داشتن امر ایشان است.
یکی از راه های احیای امامت اهل بیت علیهم السلام بیان فضایل و مصائب ایشان است. مظلومیت واژه ای است که علاوه بر واقعیت، از لحاظ عاطفی بسیار تأثیرگذار است؛ مانند ناله های جان سوز امیرالمؤمنین علیه السلام کنار جنازه فاطمه زهرا  و مصائب سید الشهدا علیه السلام یا دردهای امام کاظم علیه السلام که بی گناه، شکنجه ها و زندان های مخوف هارون را تحمل نمود.
7ـ دعا برای امام زمان علیه السلام
نیازی نیست که خطری وجود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را تهدید کند تا برای ایشان دعا کنیم؛ بلکه اولاً یاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ، یاد خداست؛83 چون امام، تجلی اسما و صفات حسنای خداوند متعال در زمین است و افعال و اقوالش، فعل و قول خداست؛ ثانیاً همین قدر که ایشان همانند افراد بشر مریض می شوند، کافی است برای دعا کردن و صدقه دادن برای سلامتی ایشان. دعا برای حفظ، ایمنی، سلامتی، پیروزی و ظهور حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف ، خوشحالی حضرت را به دنبال دارد و به مقتضای قرآن کریم، سبب دعا کردن ایشان در حق ما می شود84 و به مقتضای کلام خداوند، قطعاً ایشان به احسن وجه دعا می کنند85 و دعایشان مستجاب است.
دعا برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آثار و برکاتی دارد؛ اگر قبل از ذکر حاجات شخصی، خواسته حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مطرح گردد، بر استجابت دعا اثر می گذارد و در واقع فواید و برکات دعای برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به خودمان برمی گردد.86 همچنین طبق فرموده امام صادق علیه السلام وقتی دعا برای یک مؤمن عادی موجب رفع گرفتاری و زیاد شدن رزق می شود87 پس به اولویت قطعیه88 دعا برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف چنین تأثیری دارد؛ یعنی یکی از آثار دعا برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رفع گرفتاری ها و زیاد شدن رزق است. از طرفی، دعا برای ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برکات فراوانی دارد؛ چون ظهور آن حضرت مساوی است با برپایی عدالت در عالم، رفع ظلم و ظالم، آسایش و وفور نعمت برای خلایق، پیاده شدن دین خدا، گسترش مکتب اهل بیت علیهم السلام و سرور آن بزرگواران، رجعت اهل بیت علیهم السلام ، عزت مؤمنین و ذلت منافقین. با دعا برای ظهور ایشان، تمام این برکات را خواستار شده ایم.
8 ـ انتظار ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
انسان در افعال خود اختیار داشته و در کارهای خود نقش دارد89 و تمام افعال خوب و بد او ثبت می گردد؛ پس اگر مصیبتی بر او وارد آید، در اثر اعمال خود اوست90 و باید به علت آن بیندیشد. خداوند حکیم است و کاری خلاف حکمت انجام نمی دهد و چون از حکمت امور بی خبریم، نباید اعتراض کنیم؛ هرچند خودمان سبب مصیبت و عذاب شده ایم اما خداوند رحمن و رحیم است. در برابر حوادث باید صبور و تسلیم اراده خدا باشیم. البته باید امید به رفع مشکل داشته باشیم و مأیوس نگردیم. با توجه به این مقدمات باید بگوییم که غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف یک مصیبت و عذاب است؛ چون اصل وجود امام و تصرف ایشان در امور91 و دسترسی مردم به ایشان، نعمتی بزرگ است.92
ممکن است این سؤال پیش بیاید: خداوند که بخیل نیست؛ پس چرا از این نعمت محروم مانده ایم؟ در پاسخ باید بگوییم که هرچند غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ، علل و آثاری دارد، اما گناهان، ما را از امام خویش جدا کرده اند. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خود، علت این جدایی را این گونه بیان می فرماید:
«و چنانچه شیعیان ما که خدا به طاعت خود موفّقشان بدارد، قلباً در وفاى به عهدشان اجتماع مى‏کردند93 نه تنها سعادت لقاى ما از ایشان به تأخیر نمى‏افتاد، كه سعادت مشاهده ما با شتاب به ایشان مى‏رسید.
و این ها همه در پرتو شناخت كامل ما و صداقت محض نسبت به ما مى‏باشد؛ بنابراین هیچ چیز ما را از ایشان محبوس نمى‏دارد، جز اخبارى كه از ایشان به ما مى‏رسد و ما را مكروه و ناراحت مى‏سازد و از ایشان انتظار نداریم.»94
حقیقت انتظار :
باید در حال غیبت، منتظر باشیم. یک طرفِ انتظار، منتظِرین، طرف دیگر آن وجود نازنین منتظَر و طرف سوم آن جهت انتظار یعنی انتظار برقراری عدالت و برپایی دستورات الهی است. منتظر عدالت باید عادل باشد؛ نمی شود با دستورات خداوند مخالفت کرد، ولی منتظِر برپایی احکام الهی بود. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به این مسأله اشاره نموده و می فرماید:
« هر فردى از شما باید به آنچه كه به وسیله دوستى ما به آن تقرّب مى‏جوید، عمل كند و از آنچه مقام او را پست مى‏گرداند و خوش آیند ما نیست، اجتناب نماید؛ زیرا ظهور، به طور ناگهانى و بدون خبر قبلی اتفاق مى‏افتد؛95 آن هم در وقتى كه توبه سودى به حال او ندارد و پشیمانى؛ او را از كیفر ما نجات نمى‏دهد.»96
منتظر ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف همیشه در حال انجام وظایفی مانند اطاعت است که باید در زمان حضور حضرت انجام دهد. لذا عامل به وظیفه فرقی بین ظهور و غیبت نمی داند97 و نسبت به زمان ظهور حضرتش اعتراضی نمی کند.98 هیچ

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: امیرالمومنین علیه السلام، امامت، اهل البیت علیهم السلام، ،
:: برچسب‌ها: ائمه علیهم السلام, امام, وظایف امت, معرفت امام, اطاعت از امام,
ن : علی حسین زاده
ت : چهار شنبه 7 خرداد 1393


محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.